سعید احمدی پویا
  • خانه
  • وبلاگ برداشت
  • وبلاگ اشاره‌گر
  • درباره من
  • ارتباط با من
  • رزومه
  • English
  • Menu

آیین بهانه است. شما برای غارت کمر بربسته اید

فروردین 10, 1389/0 دیدگاه /در برداشت, تئاتر /توسط سعید احمدی پویا

نگاهی به نمایش “یادگار زریران” به کارگردانی قطب‌الدین صادقی

یادگار زریران (یادگار دودمان زَریر) از متنی به زبان پهلوی است که امروز اصل آن از میان رفته است. اما بخش‌هایی از آن در ضمن سرگذشت زردشت در کتاب هفتم دینکرد آمده است. این متن ، حماسه و یلنامه غم انگیزی است که از روزگار ساسانیان به جا مانده است و بر پایه نوشته‌ای کهن و اصیل از روزگار پارتیان است. در این سوگ‌نامه با گذشت زمان، دگرگونی‌هایی از سوی نوحه‌سرایان و شبیه‌سازان هر عصر پدید آمده است و با آیین عاشورا، پیوند حورده است. داستان زریر، شباهت بسیار با داستان عباس برادر امام حسین در دشت کربلا دارد. این متن یکی از منابع شاهنامه فردوسی بوده است و ملک الشعرای بهار و صادق هدایت نیز در زمینه برگردان این متن به فارسی امروزی کار کرده‌اند.

در مواجهه با متون کهن باید یک نگاه تازه داشت که مسئله کهنه برای مخاطب امروزی کاملا مطرح باشد و دغدغه‌های خود را در آن ببیند و چرایی خود را از انتخاب این متن از عهد قدیم ، بازیابد.کارگردان دو رویکرد در اینجا دارد. نخست بحث تطابق زمانی است. بستور در آغاز نمایش گره گشایی می‌کند و خطاب به مخاطب می‌گوید:” این رویداد از آن بود که همه جا تباهی بود و همه کس تبهکار ” و در جای دیگر زریر خطاب به فرستادگان ارجاسب می گوید:” آیین را پذیرفتیم برای داد و راد و راستی. اینک بیداد نپذیریم که کسی برما اندرز کند و آیین ما خوار دارد و بر خاک ما بزرگی کند . شما ریگزارنشینانید که مادرانتان کینه و خشم و شهوت زاده اند. بنگرید که چگونه دیو به دست یزدان نابود می‌شود.” و همچنین می‌گوید:” آیین بهانه است. شما برای غارت کمر بربسته اید. “. در صحنه ای دیگر، جاماسب خطاب به گشتاسب می گوید:”دروغگویی بزرگترین بزهکاری است. مرا بکشید ای بزرگ، اما راستی را نه! ” همچنین هنگامی که کسی از لشگر به کین خواهی زریر به میدان نمی‌رود و بستور هفت ساله اصرار دارد به میدان برود، روح پدر به او می گوید:”به این یلان بگو شما مردمید نه دیو، به خون ریخته چون گوسپندان، خموش منگرید” که تمامی این دیالوگ‌ها نشانه‌هایی برای مخاطب است که به تطابق زمانی برسد.
رویکرد دوم ، دیدگاهی است که نسبت به مقوله رزم و نبرد بی هیچ تعلق به زمانی خاص ، بیان می کند. آنجا که زریر خطاب به بستور خردسال، میدان نبرد را این گونه توصیف می کند: ” تیغ است که تیغ می شکند، مرد است که مرد می کشد، مرگ است که مرگ می زند. آنجا بازی مرگ است و نیستی. هشیارانه در کار مرگ می‌مانی که چه پادشاه سنگدلی است. ” در جایی دیگر، جاماسب فرجام نبرد را چنین می گوید:”فردا این دو دسته فرو کوبند، دلیر به دلیر، گراز به گراز، بس مادر پسردار بی پسر، بس پسر بی پدر، بس پدر بس پسر، بس برادر بی برادر، بس زن شوی مند که بی شوی شوند “و بستور این کودک خردسال آن ساعت، با مرگ هر سردار ایرانی، ده بهار پیر می شود و به قول خودش ” در گرداب آیین و جنگ، زندگیم به شتاب است” ؛ در ساعات پایانی جنگ ، پیری است که به تجربه های پدر رسیده است. :” من، من بستور، بامداد، کودکی بودم بازیگوش و این شامگاه مردی سالخورده که هشت بهار عمر کرده است بی آن که بتواند کودکی کند یا این که دستش در بافته خوش زنی باشد ، او در هیچ زمینی ، دانه ای نکاشت و در هیچ دشتی درختی نکاشت و هیچ خانه‌ای نساخت و هیچ دانشی نیاموخت جز پیکار و جنگ. کجاست زندگی بربادرفته؟ من چه یافتم؟ با این همه رنج بیهوده، آیا من سزاوار زیستنی دگر نبوده ام؟ ”
با دقت در مونولوگ قبل، درمی یابیم که کارگردان به جای نگاه حماسی به قهرمانش، دستاورد او را پوچ می‌شمارد و سیره او زیر سوال می برد و آخرین ضربه را به قهرمانش وقتی می‌زند که بستور نقلی از پدرش می‌آورد:” پدرم زوزی گفت برای به دست آوردن چیزی که تا کنون نداشتی، باید کسی شوی که پیشتر نبودی! ” و بدین صورت دستاورد تمامی جنگ ها و ستیزها ، بی مهر زمانی خاص، به تصویر کشیده می‌شود. در همین راستا، کارگردان ، در پایان نمایش کودکی امروزی با تفنگ اسباب بازی ، به روی صحنه می آورد که در جستجوی پدرش است و با این صحنه ، تعلق به زمانی خاص را از بین می برد و پیوندی با امروز برقرار می‌کند که در هر صورت تکرار مکررات است و مخاطب را ناتوان از تطابق زمانی فرض می کند.
نمایش یادگار زریران ، آوردگاه خیر و شر است و دو گروه را به صورت مطلق تفسیر می کند. ایرانیان که نماد نیک سرشتی و نیکنامی هستند با چهره هایی اصلاح شده، لباس های فاخر و درفش کاویانی بر صحنه حضور می‌یابند ، حرکتی هماهنگ ، زبان موزون و غرشی هماهنگ دارند و درنقطه مقابل، تورانیان هستند که چهره‌هایی با ریش های نامنظم ، پوستین های پشمی و سیاه رنگ و پرچمی به شکل خیمه سرخ و سیاه دارند و از وزن زبانی و هماهنگی حرکات بی بهره‌اند. البته خود فردوسی هم این تعمد را در اشعار خویش به کار برده است. به عنوان مثال نام‌های ایرانیان، گشتاسب،جاماسب، زریر، پاد خسرو، فرشاورد، گرامی کرد و …. است در حالی که نام های تورانیان، ارجاسب، بیدرفش جادو، نامخواست هزاران، اوسیخشه ی سیاه، کو خرید دیو، کبود چرمین گراز و … است . سرزمین ایرانیان، ایرانشهر و سرزمین تورانیان، خیونان و ریگزار خوانده می‌شود. کیش ایرانیان مزداپرستی و کیش تورانیان دیوپرستی خوانده می‌شود. با دقت در نکته فوق، می توان به این نتیجه رسید که طراحی چهره ، لباس و حرکت ها به متن وفادار است.
نکته ای دیگر که کارگردان از آن بهره جسته است بازی زمانی است که تکنیکی مدرن است که در متنی کهن به کار گرفته شده است. نمایش سرانجام کار در آغاز، مخاطب را وا می دارد که دنبال ریشه ها و چراها باشد و جالب است که فردوسی در زمان خودش از این تکنیک بهره جسته است. فردوسی با پرداخت شخصیت جاماسب حکیم ( دارنده اسب درخشان) و پیشگویی هایی که جاماسب از سرانجام جنگ به گشتاسب می گوید، در حقیقت پایان کار را به مخاطبش در همان آغاز، گوشزد می‌کند. با این توصیفات شخصیت جاماسب در این نمایش فقط در صحنه ” بیان پیشگویی جاماسب به گشتاسب” دیده می شود و از قوت لازم برخوردار نمی‌شود. در همین صحنه از گشتاسب شخصیتی متزلزل و سست نهاد نصویر می شود که بسان کودکان خود را به خاک می مالد، که این امر، مغایر فرض اولیه نمایش – برتری ایرانیان به عنوان نماد نیک سرشتی – است.
کارگردان در این نمایش، با قراردادن قهرمان نمایش در مقام راوی، توانسته است روایت دراماتیک تری برای مخاطب خود، بیان کند. انتخاب سه بازیگر برای این نقش، به زیبایی رشد افسانه وار این کودک هفت‌ساله در میدان جنگ را نشان می دهد و در عین حال با انتخاب تکیه کلام آهنگین ” من، من بستور” در آغاز هر مونولوگ، مانع از هم گسیختگی این نقش می شود.
با این وجود، در برخی از صحنه ها، طولانی شدن مونولوگ ها، کارکرد زبانی آن را خدشه دار می کرد. بهتر بود این مونولوگ ها با ماجرا و تصویر آمیخته می شد. به‌عنوان مثال، بهتر بود به هنگام مونولوگ بیان تدارکات جنگ، آتش افروزی در بالای کوههای بلند، طراحی می شد.
سازهای کوبه ای بسیار به جا استفاده شده بود و به طور کامل در خدمت متن و حرکت ها بود و بالعکس دکور، کارکرد خویش را نداشت. تنها دکور این نمایش ، درخت افسانه ای ” زندگی” بود که جز در ابتدا و انتهای نمایش که مخاطب بستور بود، پرداختی برای آن نشد. شاید کارگردان، به دنبال این تمثیل بوده است که تمامی نبردها در پای این درخت صورت می گیرد و خون های بسیاری پای این درخت، ریخته می شود و قهرمان افسرده ما خطاب به آن بگوید:” ای درخت، پناهم ده، خسته ام، سخت خسته ام، شور کالبدم را با سبزی خود ، فرو نشان!” اگر قرار است راز و نیاز بستور با این درخت، برای مخاطب قابل قبول باشد، باید رد و نشانی از این درخت ، در صحنه هایی، به خصوص در صحنه سوگ پدر باشد!
در متن آمده است که بستور به مدد اسفندیار، پسر گشتاسب، پیروز می شود اما در این نمایش، بستور با مدد از روح زریر بر دشمنانش چیره می شود که البته استفاده از روح زریر ( به وسیله ماسک) برای کمک به بستور ایده خوبی است که می توانست فضای سورئال خوبی بسازد و دمیده شدن روح زریز در کالبد بستور را نشان دهد اما در اجرا با اغراق برآن ، کارکرد خود را از دست داده است. این که دست و پای سردار تورانی را بگیرد تا بستور به کین خواهی، ژوبینش را بر سینه او فرو کند، از زیبایی این ایده می کاهد.
این جریان و همچنین جریان کشته شدن سرداران ایرانی، در کوچکترین جزئیات هم ، به مانند هم هستند که می توان همه را به جز یکی ، حذف کرد و خللی در روایت پیش نیاید.
ذکر یک نکته خالی از لطف نیست که در هنگامه ای که تئاتر از فقر متن رنج می برد، می توان با مرور متون کهن، اجرایی متناسب با شرایط امروز تدارک دید؛ کاری که دکتر قطب الدین صادقی ، به زیبایی از آن بهره جست.
× تیتر: از دیالوگ‌های نمایش

اشتراک این مطلب
  • اشتراک در Facebook
  • اشتراک در Twitter
  • اشتراک در Pinterest
  • اشتراک در Linkedin
https://ahmadipouya.com/wp-content/uploads/148233188144169110127138516104150215253182127.jpg 371 560 سعید احمدی پویا https://ahmadipouya.com/wp-content/uploads/final-logo.png سعید احمدی پویا2010-03-30 09:09:262020-03-03 12:21:11آیین بهانه است. شما برای غارت کمر بربسته اید
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 − 7 =

دسته‌ها

  • اشاره‌گر
    • بانکداری و پرداخت الکترونیک
    • فناوری اطلاعات
    • مدیریت کسب‌و‌کار
  • برداشت
    • تئاتر
    • فیلم
    • کتاب
  • دسته‌بندی نشده

آخرین عکس‌های اینستاگرام کسب و کاری

s.ahmadipouya

بررسی تفصیلی دغدغه‌ها و چالش‌های #شبکه_بانکی کشور در خصوص #هویت_دیجیتال و #احراز_هویت_غیرحضوری با حضور:
جناب آقای اینالویی
جناب آقای صدری
جناب آقای شاه‌گشتاسبی
و بنده
در مرکز فابا به میزبانی جناب آقای دکتر بختیاری.
از اینجا تماشا بفرمائید:
https://www.aparat.com/v/x2l3r@farhad285
@rostam_shahgoshtasbi
@bakhtiariihamed
@fabacenter
#احراز_هویت_دیجیتال
#احراز_هویت
#بانکداری_دیجیتال
در سلسله نشست‌های #احراز_هو در سلسله نشست‌های #احراز_هویت_دیجیتال به چالش‌های این موضوع در حوزه #بانکداری_الکترونیک و #تجارت_الکترونیکی خواهیم پرداخت و به صراحت  از دغدغه‌های صاحبان کسب‌وکار با رگولاتور سخن خواهیم گفت.
نشست در محیط اسکایپ برگزار می‌شود و بازپخش آن دوشنبه شب ساعت ۲۰ بر روی اینستاگرام #مرکز_فابا صورت خواهد پذیرفت.
«کوزه‌گر از کوزه شکسته آب م «کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد» ضرب‌المثلی است که نقل روز اهالی صنف فن‌آوری اطلاعات درباره انتخابات صنف است. سامانه انتخابات هیئت مدیره #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای (#نصر) در روز پنجشنبه 29 آبان، با چالش‌های عدیده‌ای روبرو شد و در ساعاتی از زمان مجاز اخذ رای، امکان رای‌دهی مهیا نگردید و #انتخابات تا ساعت 17روز شنبه اول آذرماه تمدید گردید. در این باره چند گزاره مهم قابل تامل می‌باشد.ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1794لازم به ذکر است که  این مطلب در صفحه اول روزنامه دنیای اقتصاد امروز مورخ 1399/09/01 منتشر شده است.
این هفته در خدمت دوست خوبم، این هفته در خدمت دوست خوبم، آرش سروری عزیز @arashsoruri هستم در اینستالایو.
چهارشنبه ۵ آذر ساعت ۱۹ فراموش نکنید.
منتظرتان هستیم. با مهر
و اما مطالبه صنفی هفتم.در حوزه کاری #مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای، چالش اطلاع‌رسانی وارتباط با اعضاء وعلاقمندان، یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از نمایندگان، فعالان و اعضای کمیسیون مشاوران است. ایجاد یک شبکه ارتباطی تعاملی گسترده که تمامی اعضاء حقیقی و مشاوران، بتوانند دغدغه‌های خود را مطرح کرده و از آن پاسخ بگیرند، یکی از مطالبات صنفی اعضای حقیقی و مشاوران است. اعضایی که تصور می‌کنند صدای‌شان در سازمان به گوش کسی نمی‌رسد.ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1787لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/28 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
بررسی و ارزیابی هفت چالش کبیره صنفی مشاوران و ارائه برنامه‌های پیشنهادی در خصوص چالش‌های مذکور در :
Moshaverannsr.ir
و اما #مطالبه_صنفی ششم #مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه_ای.در حوزه کاری مشاوران، چالش ارتقاء و به‌روزرسانی دانشی مشاوران، یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از مشاوران است و هر مشاوری سعی می‌کند با یافتن کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی در حوزه‌های تخصصی، سطح دانش تخصصی خود را به‌روز نگه دارد. از سوی دیگر، نیاز است مشاوران بر قوانین و مقررات حوزه تخصصی خود که مرتب در حال تغییر است، مسلط باشند. تمامی این دغدغه‌ها، یک چالش ذهنی دائمی برای مشاوران ایجاد کرده است و آن هم ارتقاء سطح دانش و سواد تخصصی است.ادامه در:
https://ahmadipouya.com/?p=1778لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/25 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
#پنجمین_مطالبه از  هفت #مطالبه_صنفی_کبیره_مشاوران!و اما #مطالبه_صنفی پنجم.در حوزه کاری مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای ، چالش ارزش‌گذاری خدمات #مشاوران یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از مشاوران  است و در ابتدای مذاکرات کسب‌وکاری به جای آن که مشاوران بر تحلیل نیازمندی‌های سازمان کارفرما متمرکز شوند، عمده زمان خود را مصروف به چانه‌رنی با کارفرما و توجیه کیفیت خدمات ارائه شده به سازمان کارفرما  می‌کنند در حالی‌که در صورت وجود نظام تعرفه‌گذاری مشخص برای خدمات مشاوران، می‌توان به تمرکز یکپارچه مشاوران برای ارتقای کیفیت خدمات ارائه شده، امیدوار بود .ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1768لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/24 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
‏به نظرم توی هر موقعیتی که عنان احساس، قوه خرد را در چنگ می‌گیرد، تصویری که واکنش‌ها می‌سازند، خود خود آدم‌ها است. هر آن کس که بتواند براحساسش، مهار بزند و اجازه بدهد خرد حاکم بشود، شایسته رفاقت ابدی است. آقا این آدم‌ها را طلا بگیرید که درنا هستند در این زمانه بی‌های‌وهوی لال پرست... #نصر_فراگیر #هم_آفرینی_صنفی
Follow on Instagram

آخرین عکس‌های اینستاگرام هنری

saeed_pouya

The Heart of Sky... The Heart of Sky...
Purity... Purity...
Flight of hope... Flight of hope...
The last Hope... The last Hope...
Autumn Sonata... Autumn Sonata...
Weightlessness ... Weightlessness ...
The life goes on ... The life goes on ...
#identity #identity
Uninvited Guests ... Uninvited Guests ...
Follow on Instagram

عضویت در خبرنامه

برای دریافت آخرین مطالب سایت
Loading

آخرین مطالب برداشت

  • نقدی بر نمایش آناکارنینا | دعوت به یک دوئل در نیمه‌شبآبان 21, 1399 - 8:22 ب.ظ

      «عشق‌ورزیدن کافیست، آن‌گاه همه‌چیز لذت‌بخش است.» لئو تولستوی، دفترهای خاطرات، ۱۹۱۰ عشق، پیچیده­ترین مضمون بشری است که دستمایه داستان­های بسیاری شده است. آنا کارِنینا  رمانی است از لئو تولستوی، نویسندهٔ روسی که به عشق­ورزیدن از زاویه دیگر پرداخته است. از زاویه­ای که شاید عدم تعهد و پایبندی به خانواده و خیانت معنا شود؛ عشقی […]

  • نقدی بر نمایش بالاخره این زندگی مال کیه؟ | دشواری یک «حق انتخاب»آبان 21, 1399 - 8:16 ب.ظ

      «تصمیم گرفتم زنده نمونم» چالش نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه؟» با این دیالوگ آغاز می‌شود. هریسون، استاد دانشگاه و مجسمه سازی است که در یک سانحه رانندگی، قطع نخاع شده است و از گردن به پایین فلج شده است. او که دیگر امیدی به بهبودی کامل ندارد، تصمیم می‌گیرد روند درمانش را متوقف […]

  • نقدی بر نمایش دولیتر در دو لیتر صلح | حیف حیفآبان 21, 1399 - 8:11 ب.ظ

      حیف، حیف… این مرثیه‌ای است که بازیگران زن نمایش «دولیتر در دو لیتر صلح» با صدای بلند فریاد می‌زنند و ضجه می‌زنند. مرثیه آدم‌هایی که زیر خاک خوابیدند و آنها زنده ماندند تا تقاص خون آن‌ها را پس بگیرند. پیروزی برای آن‌ها، در ریختن خون طرف مقابل تعریف شده است و تا خون دشمن […]

© کپی رایت – سعید احمدی‌پویا

شما طلاق گرفتید، ما هم شفا گرفتیم!
رفتن به بالا