سعید احمدی پویا
  • خانه
  • وبلاگ برداشت
  • وبلاگ اشاره‌گر
  • درباره من
  • ارتباط با من
  • رزومه
  • English
  • Menu

نقدی بر کتاب اندوه مونالیزا | اندوه منتشر

مهر 12, 1399/0 دیدگاه /در برداشت, کتاب /توسط سعید احمدی پویا

 

«مزه‌ای در جهان نمی‌بینم، دهر گویی دهان بیمار است.» این جمله‌ای از طالب آملی است که بر پیشانی آخرین کتاب شاهرخ گیوا خودنمایی می‌کند و مضمون اصلی روایت را بیان می‌کند. «اندوه مونالیزا» روایت ویرانی خانه‌ها و آدم‌ها است. عمارتی که تک تک آجر‌هایش با ملات خاطره بنا شده است و چند نسل در آن خندیدند و گریه کردند و روزگارشان سپری شده است؛ اکنون آن عمارت به زیر تیشه کارگر و بنا افتاده است تا ویران شود و دیگر از آن نشانی باقی نماند.

بهرام، شخصیت اصلی رمان، از وقتی چشم بازکرده است، خود را در این عمارت دیده است و حال که گرد پیری بر مو‌هایش نشسته است، با هر ضربه تیشه کارگران، ذهنش پرتش می‌کند به میان خاطرات و آدم‌هایی که روحشان در خرابه‌های همین عمارت پرسه می‌زند.

سمندر، شوهرخاله بزرگ بهرام، کسی است که سنگ بنای این عمارت را گذاشته است. کسی تمام آرزویش برپایی دسته سمندر و اجرای تئا‌تر روحوضی بود. او تخته بزرگی بر روی حوض عمارت گذاشت و برنامه‌اش را برپا کرد. اما سلسه اتفاقات و حوادث نگذاشت که کار او ادامه یابد. طنز تلخ روایت آنجاست که جسد سمند را بر روی همین تخته نمایش شسشتو می‌دهند. تخته‌ای که بستر رویا‌ها و آرزوهای سمندر بود.

شخصیت بعدی، دایی بهرام است که به نسل بعدی تعلق دارد و روزنامه نگار است که او هم در طوفان حوادث سیاسی دهه‌ی پنجاه هجری شمسی، رویا‌هایش را گم می‌کند و اندوه سمندر تکرار می‌شود.

 

 

رویای بهرام، فیلمسازی است اما روایت بالا و پایین بسیار دارد و راوی داستان به جای درگیر شدن با پرده نقره‌ای، به کنج یک بقالی پناه می‌برد و اندوه از نسلی به نسل دیگر به ارث می‌رسد. انگار تمام آدم‌های روایت، باید ارثی از میراث اندوه ببرند حتی اگر مهاجرت کرده با شند و فرسنگ‌ها دور‌تر از شهر و این عمارت باشند. اندوه موتیف اصلی داستان است که مرتب تکرار می‌شود. تصویر این تکرار و رنج ناشی از آن در نسل بعد وجهی نمادین پیدا می‌کند. مرتضی، پسر بهرام به تکرر ادرار دچار است و هر لحظه باید به فکر خلاص شدن از این رنج باشد.

روایت با فروپاشی عمارت آغاز می‌شود. عمارتی که در شهری قرار دارد که نفس کشیدن در آن سخت است. ابری بالای شهر ایستاده است که نمی‌بارد و شهر را برای ساکنانش غیرقابل تحمل کرده است. نویسنده سعی می‌کند فضایی شبیه فضای رمان‌های مشهوری چون طاعون و کوری برای روایت خلق کند. اما بدون مقدمه چینی و ساخت تصویرهای برای توصیف این فضا، به اغراق روی می‌آورد و از زبان راوی می‌گوید: « مرگ آن قدر عادی شد که اگر گوشه و کنار به نعشی بی‌صاحب بر بخوری، انگار لنگه کفش کهنه‌ای باشد، بی‌التفات از کنارش رد می‌شوی » این اغراق، فضایی غیرقابل باور برای مخاطب خلق می‌کندو سعی می‌کند برای جبران فقدان این تصاویر، به دیالوگ روی بیاورد و دیالوگ‌ها بار فضاسازی برای روایت را به دوش بکشند.

در این میان تصاویری هم در داستان وجود دارد که بسیار تحسین برانگیز هستند. به عنوان نمونه، راوی وقتی برای عکاسی به مناطق جنگی اعزام می‌شود با دیدن توله‌های یک روباه در تانکی سوخته، شغلش را‌‌ رها می‌کند و به شهر بر می‌گردد.

روایت جریان سیال ذهن بهرام است که با هر تلنگری به درون خاطرات هجوم می‌برد. داستان از جایی شروع می‌شود که اتفاقی می‌افتد و تعادل به هم می‌خورد و شخصیت به چالش کشیده می‌شود. در این داستان، ویران شدن خانه آبا و اجدادی شخصیت داستان‌‌ همان اتفاقی است که تعادل فکری و روحی شخصیت را به می‌ریزد. پس از این اتفاق، شخصیت در کشمکش روایت به درک جدیدی می‌رسد و مخاطب شناخت جدیدی را تجربه می‌کند. اما در پایان این رمان، شخصیت‌‌ همان ادراک و‌شناختی را دارد که در ابتدای رمان داشته است و انگار این کشمکش‌های این روایت، تاثیری بر شخصیت داستان نگذاشته است و مخاطب در مقام شنونده خاطرات راوی قرار گرفته است.

از سوی دیگر، بیشتر از آنکه به دغدغه‌های شخصیت اصلی و خانواده او پرداخته شود، روایت به شخصیت‌پردازی و بیان خرده روایت‌های ساکنان دیگر عمارت و حتی همسایگان می‌پردازد. شاید هدف نویسنده، کمرنگ کردن راوی و ترسیم یک اندوه جمعی است اما فقط بهرام است که تخریب عمارت اندوهگینش کرده است و این دغدغه جمعی شخصیت‌های داستان نیست.  آن هم شخصیت‌هایی که در دوره خاصی از تاریخ زندگی کرده‌اند.

 

 

هنگامی که روایت خود را متعلق به دوره‌ی خاصی از تاریخ می‌داند، برای خودش محدودیت‌های ایجاد می‌کند و ناگزیر است به آن محدودیت‌ها وفادار باشد. بخشی از روایت که به کافه رفتن بهرام و آسیه و دوستانشان می‌پردازد، با فضاهای اجتماعی اوایل دهه‌ی شصت ناسازگار است و مانند وصله‌ای ناجور که به روایت چسبیده است.

این ناسازگاری در روایت برخی صحنه‌ها هم خودنمایی می‌کند. برخی پاراگراف‌ها آن قدر با جملات توصیفی و طولانی بیان می‌شود که رشته‌ی وقایع را از ذهن مخاطب می‌گیرد و مخاطب را درگیر دغدغه‌های زمان حال نویسنده می‌کند.

هر چند این دغدغه‌ها در لابه لای حوادث تاریخی بیان شده است، اما جسارت ورود به این حوزه و واکاوی شخصیت‌های آن زمان و ترسیم تکرار تاریخ و اندوه این دیار، ستودنی است. «اندوه مونالیزا» داستان زوال آدم‌های سرزمینی است که میراثشان اندوه است و این اندوه، نسل به نسل، سینه به سینه، منقل می‌شود و رویا‌هایشان را به کام خود فرو می‌برد.

 

این مطلب در صفحه 8 روزنامه اعتماد شماره 2963 مورخ 28 اردیبهشت 1393 منتشر شده است.

اشتراک این مطلب
  • اشتراک در Facebook
  • اشتراک در Twitter
  • اشتراک در Pinterest
  • اشتراک در Linkedin
https://ahmadipouya.com/wp-content/uploads/اندوه-مونالیزا.png 260 400 سعید احمدی پویا https://ahmadipouya.com/wp-content/uploads/final-logo.png سعید احمدی پویا2020-10-03 16:05:202020-11-11 19:59:54نقدی بر کتاب اندوه مونالیزا | اندوه منتشر
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده + سه =

دسته‌ها

  • اشاره‌گر
    • بانکداری و پرداخت الکترونیک
    • فناوری اطلاعات
    • مدیریت کسب‌و‌کار
  • برداشت
    • تئاتر
    • فیلم
    • کتاب
  • دسته‌بندی نشده

آخرین عکس‌های اینستاگرام کسب و کاری

s.ahmadipouya

بررسی تفصیلی دغدغه‌ها و چالش‌های #شبکه_بانکی کشور در خصوص #هویت_دیجیتال و #احراز_هویت_غیرحضوری با حضور:
جناب آقای اینالویی
جناب آقای صدری
جناب آقای شاه‌گشتاسبی
و بنده
در مرکز فابا به میزبانی جناب آقای دکتر بختیاری.
از اینجا تماشا بفرمائید:
https://www.aparat.com/v/x2l3r@farhad285
@rostam_shahgoshtasbi
@bakhtiariihamed
@fabacenter
#احراز_هویت_دیجیتال
#احراز_هویت
#بانکداری_دیجیتال
در سلسله نشست‌های #احراز_هو در سلسله نشست‌های #احراز_هویت_دیجیتال به چالش‌های این موضوع در حوزه #بانکداری_الکترونیک و #تجارت_الکترونیکی خواهیم پرداخت و به صراحت  از دغدغه‌های صاحبان کسب‌وکار با رگولاتور سخن خواهیم گفت.
نشست در محیط اسکایپ برگزار می‌شود و بازپخش آن دوشنبه شب ساعت ۲۰ بر روی اینستاگرام #مرکز_فابا صورت خواهد پذیرفت.
«کوزه‌گر از کوزه شکسته آب م «کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد» ضرب‌المثلی است که نقل روز اهالی صنف فن‌آوری اطلاعات درباره انتخابات صنف است. سامانه انتخابات هیئت مدیره #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای (#نصر) در روز پنجشنبه 29 آبان، با چالش‌های عدیده‌ای روبرو شد و در ساعاتی از زمان مجاز اخذ رای، امکان رای‌دهی مهیا نگردید و #انتخابات تا ساعت 17روز شنبه اول آذرماه تمدید گردید. در این باره چند گزاره مهم قابل تامل می‌باشد.ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1794لازم به ذکر است که  این مطلب در صفحه اول روزنامه دنیای اقتصاد امروز مورخ 1399/09/01 منتشر شده است.
این هفته در خدمت دوست خوبم، این هفته در خدمت دوست خوبم، آرش سروری عزیز @arashsoruri هستم در اینستالایو.
چهارشنبه ۵ آذر ساعت ۱۹ فراموش نکنید.
منتظرتان هستیم. با مهر
و اما مطالبه صنفی هفتم.در حوزه کاری #مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای، چالش اطلاع‌رسانی وارتباط با اعضاء وعلاقمندان، یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از نمایندگان، فعالان و اعضای کمیسیون مشاوران است. ایجاد یک شبکه ارتباطی تعاملی گسترده که تمامی اعضاء حقیقی و مشاوران، بتوانند دغدغه‌های خود را مطرح کرده و از آن پاسخ بگیرند، یکی از مطالبات صنفی اعضای حقیقی و مشاوران است. اعضایی که تصور می‌کنند صدای‌شان در سازمان به گوش کسی نمی‌رسد.ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1787لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/28 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
بررسی و ارزیابی هفت چالش کبیره صنفی مشاوران و ارائه برنامه‌های پیشنهادی در خصوص چالش‌های مذکور در :
Moshaverannsr.ir
و اما #مطالبه_صنفی ششم #مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه_ای.در حوزه کاری مشاوران، چالش ارتقاء و به‌روزرسانی دانشی مشاوران، یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از مشاوران است و هر مشاوری سعی می‌کند با یافتن کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی در حوزه‌های تخصصی، سطح دانش تخصصی خود را به‌روز نگه دارد. از سوی دیگر، نیاز است مشاوران بر قوانین و مقررات حوزه تخصصی خود که مرتب در حال تغییر است، مسلط باشند. تمامی این دغدغه‌ها، یک چالش ذهنی دائمی برای مشاوران ایجاد کرده است و آن هم ارتقاء سطح دانش و سواد تخصصی است.ادامه در:
https://ahmadipouya.com/?p=1778لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/25 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
#پنجمین_مطالبه از  هفت #مطالبه_صنفی_کبیره_مشاوران!و اما #مطالبه_صنفی پنجم.در حوزه کاری مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای ، چالش ارزش‌گذاری خدمات #مشاوران یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از مشاوران  است و در ابتدای مذاکرات کسب‌وکاری به جای آن که مشاوران بر تحلیل نیازمندی‌های سازمان کارفرما متمرکز شوند، عمده زمان خود را مصروف به چانه‌رنی با کارفرما و توجیه کیفیت خدمات ارائه شده به سازمان کارفرما  می‌کنند در حالی‌که در صورت وجود نظام تعرفه‌گذاری مشخص برای خدمات مشاوران، می‌توان به تمرکز یکپارچه مشاوران برای ارتقای کیفیت خدمات ارائه شده، امیدوار بود .ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1768لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/24 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
‏به نظرم توی هر موقعیتی که عنان احساس، قوه خرد را در چنگ می‌گیرد، تصویری که واکنش‌ها می‌سازند، خود خود آدم‌ها است. هر آن کس که بتواند براحساسش، مهار بزند و اجازه بدهد خرد حاکم بشود، شایسته رفاقت ابدی است. آقا این آدم‌ها را طلا بگیرید که درنا هستند در این زمانه بی‌های‌وهوی لال پرست... #نصر_فراگیر #هم_آفرینی_صنفی
Follow on Instagram

آخرین عکس‌های اینستاگرام هنری

saeed_pouya

The Heart of Sky... The Heart of Sky...
Purity... Purity...
Flight of hope... Flight of hope...
The last Hope... The last Hope...
Autumn Sonata... Autumn Sonata...
Weightlessness ... Weightlessness ...
The life goes on ... The life goes on ...
#identity #identity
Uninvited Guests ... Uninvited Guests ...
Follow on Instagram

عضویت در خبرنامه

برای دریافت آخرین مطالب سایت
Loading

آخرین مطالب برداشت

  • نقدی بر نمایش آناکارنینا | دعوت به یک دوئل در نیمه‌شبآبان 21, 1399 - 8:22 ب.ظ

      «عشق‌ورزیدن کافیست، آن‌گاه همه‌چیز لذت‌بخش است.» لئو تولستوی، دفترهای خاطرات، ۱۹۱۰ عشق، پیچیده­ترین مضمون بشری است که دستمایه داستان­های بسیاری شده است. آنا کارِنینا  رمانی است از لئو تولستوی، نویسندهٔ روسی که به عشق­ورزیدن از زاویه دیگر پرداخته است. از زاویه­ای که شاید عدم تعهد و پایبندی به خانواده و خیانت معنا شود؛ عشقی […]

  • نقدی بر نمایش بالاخره این زندگی مال کیه؟ | دشواری یک «حق انتخاب»آبان 21, 1399 - 8:16 ب.ظ

      «تصمیم گرفتم زنده نمونم» چالش نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه؟» با این دیالوگ آغاز می‌شود. هریسون، استاد دانشگاه و مجسمه سازی است که در یک سانحه رانندگی، قطع نخاع شده است و از گردن به پایین فلج شده است. او که دیگر امیدی به بهبودی کامل ندارد، تصمیم می‌گیرد روند درمانش را متوقف […]

  • نقدی بر نمایش دولیتر در دو لیتر صلح | حیف حیفآبان 21, 1399 - 8:11 ب.ظ

      حیف، حیف… این مرثیه‌ای است که بازیگران زن نمایش «دولیتر در دو لیتر صلح» با صدای بلند فریاد می‌زنند و ضجه می‌زنند. مرثیه آدم‌هایی که زیر خاک خوابیدند و آنها زنده ماندند تا تقاص خون آن‌ها را پس بگیرند. پیروزی برای آن‌ها، در ریختن خون طرف مقابل تعریف شده است و تا خون دشمن […]

© کپی رایت – سعید احمدی‌پویا

نقدی بر کتاب وقتشه که ساکت شی | در فواید خاموشی... املت بدون تخم‌مرغ!
رفتن به بالا