سعید احمدی پویا
  • خانه
  • وبلاگ برداشت
  • وبلاگ اشاره‌گر
  • درباره من
  • ارتباط با من
  • رزومه
  • English
  • Menu

نقدی بر فیلم عشق | خانه‌ای بی‌هیولاهای مهربان

بهمن 28, 1398/0 دیدگاه /در برداشت, فیلم /توسط سعید احمدی پویا

 

«… هنوز خیلی داستان‌ها دارم که برایت تعریف نکرده‌ام» این دیالوگی از فیلم «عشق» آخرین ساخته‌ی میشائیل هانکه است. شاید روایت فیلم، بر پایان داستان زندگی استوار است، اما هنوز شخصیت‌های فیلم، برای هم داستان‌های ناگفته دارند. هنوز برای همدیگر قصه می‌گویند و همدیگر را به وجد می‌آورند. برای همین است که روند داستان، مضمونی کنایی از این پایان دارد. نقطه‌ی پایان آن، آغازی است از زندگی تازه و داستان‌هایی تازه.

دو شخصیت اصلی فیلم، زوج سالمندی به نام جورج و آنکه در دهه‌ی هشتاد زندگی خود هستند. هردو معلم بازنشسته‌ی موسیقی. روایت فیلم، محک عشق این دو در وضعیتی خاص است. جورج که عاشقانه همسرش را دوست دارد، شاهد بیماری و درد همسرش است. این وضعیت، با نگاه‌های نگران جورج آغاز می‌شود، هنگامی که مضطربانه می‌فهمد همسرش سرمیز صبحانه، به صدای او واکنشی نشان نمی‌دهد. تماشاگر، قدم به‌قدم با جورج همراه می‌شود و سعی می‌کند فشار ناشی از این بیماری را تحمل کند. برخلاف سایر فیلم‌ها، خود بیماری، خط اصلی روایت داستان نیست، بلکه زجر و درد و زوال بدنی ناشی از این بیماری، خط اصلی داستان را می‌سازد. در حقیقت، با همین زجر و درد است که عشق این زوج به تصویر کشیده می‌شود. روایت داستان، موقعیت‌هایی می‌سازد تا این عشق نه در بیان مستقیم، که در لابه‌لای ماجرا ساخته بشود. به عنوان نمونه، جورج برای اینکه بتواند از «آن» بهتر مراقبت کند، پرستاری را استخدام می‌کند. جورج به حضور آن پرستار نیاز دارد و خودش نمی‌تواند به تنهایی از پس مراقبت از آن برآید، اما پس از برخورد توهین‌آمیز پرستار با «آن»، پرستار را جواب می‌کند و خودش به تنهایی و با سختی از «آن» مراقبت می‌کند.

 

 

«آپارتمان» جورج و «آن»، مانند یک شخصیت در روایت حضور دارد. فیلم با هجوم افراد بیرونی و پلیس به داخل این آپارتمان شروع می‌شود و با سکوت و تنهایی دختر این زوج در این آپارتمان تمام می‌شود. سکوت، یکی از المان‌های بارز این موقعیت و در تعارض با پیشه‌ی این دو شخصیت است. صدای پیانوی «آن» یکی از رویاهای جورج است که حالا سکوت جای آن را گرفته. کارگردان از هر فرصتی استفاده می‌کند تا با گشتن در آپارتمان و نشان دادن تمام زوایای آن، به معرفی این موقعیت بپردازد. کارگردان می‌خواهد نقش بارز این موقعیت در ذهن تماشاگر ثبت شود. تنها سکانس کنسرت است که شخصیت‌ها در ابتدای فیلم، در خارج از این آپارتمان حضور دارند و در مابقی سکانس‌ها، تماشاگر، این دو شخصیت را در آپارتمان می‌بیند. در پایان فیلم هم، این زوج آپارتمان را ترک می‌کنند تا تماشاگر و دخترشان را برای همیشه در این آپارتمان تنها بگذارند. این موقعیت با یک سکانس نمادین گیر افتادن پرنده در آپارتمان، هویت خود را تثبیت می‌کند.

 

 

«آن» هم به دنبال رهایی از این موقعیت است و از جورج می‌خواهد که به این وضعیت پایان بدهد. چالش اصلی فیلم اینجا شکل می‌گیرد. جورج از زجر و درد «آن» عذاب می‌کشد. روزبه‌روز، کرامت و شخصیت «آن» زائل می‌شود و ضعف قوای بدنی، ضربه‌ی روحی بدی به این زوج می‌زند. این زوال قوای بدنی، حتی مورد تایید و اقرار دیگران هم هست. به عنوان نمونه شاگرد برجسته‌ی «آن» از دیدن او در این وضعیت شوکه می‌شود و به این مسئله اقرار می‌کند. این زوال بدنی، چالش ادامه‌ دادن این وضعیت و یا پایان آن را، برای این زوج ایجاد می‌کند. تا کجا باید ادامه داد؟ «آن» به جورج می‌گوید: دلیلی برای ادامه‌ی زندگی وجود ندارد، چرا باید زندگیم را به خودم و تو تحمیل کنم؟ «لوکیوس آنائوس سنکا، فیلسوف روم باستان، درباره‌ی این چالش می‌گوید: « زندگی، برخی انسان‌ها را با سرعتی فوق‌العاده به لنگرگاه مرگ منتقل کرده است، لنگرگاهی که باید بدان می‌رسیدند. حتی اگر درنگ می‌کردند؛ همان‌گونه که در قاعده، هر انسانی می‌پذیرد اصرار نامعقول در حفظ چنین زندگی‌ای پسندیده نیست زیرا صرف زندگی کردن خوب نیست بلکه خوب زندگی کردن، خوب است.» بر اساس این دیدگاه، جورج پایانی با شکوه برای عشقش تدارک می‌بیند. «آن» غرق در گل‌ها، به آرامش ابدی می‌رسد.

در شرایطی که«آن» ذره‌ذره از زندگی خالی می‌شود، جورج سرشار از زندگی است. او با سختی و مرارت، پرستار«آن» است و از کارهای روزمره خود غافل نمی‌شود. سکانس ریش‌زدن جورج، تضاد عجیبی با وضعیت اسفناک جورج و «آن» دارد. جورج، تمام تلاشش را می‌کند تا «آن» را به زندگی برگرداند. تا هنگامی که زجر و درد«آن» را درمانده می‌کند و جورج ناخودآگاه برمی‌آشوبد تا«آن» را از درد و رنج‌‌ رها کند.

 

 

شخصیت «آن» و جورج با عشق ساخته می‌شود و این مدیون بازی ژان لویی ترینتینان و امانوئل ریوا است. میمیک صورت این دوبازیگر و بازی با چشمان، نقش عمده‌ای در پرداخت این دو شخصیت دارد. بازی ترینتینان چنان روان و یکدست است که انگار داستان زندگی خود اوست. هانکه در مصاحبه‌ای می‌گوید:«در حقیقت من فیلمنامه را برای ترینتینان نوشتم و او بود که سیر تکاملی داستان را تعیین کرد. »

دنیای که هانکه تصویر می‌کند، بسیار تیره‌ و تار است. دختر این زوج، انسان امروزی است که تمام حواسش به محاسبات و اتفاقات روزمره است و وقتی از میان اعداد بیرون می‌آید، که باید تنها در خانه‌ای خالی بنشیند و به دیوارهای خانه نگاه کند. خانه‌ای بدون جورج و«آن». وقتی که جورج، نظر «آن» را درباره خودش می‌پرسد،او پاسخ می‌دهد تو بعضی وقت‌ها هیولایی ولی هیولای مهربان! دنیای هانکه، خانه‌ای است که از این هیولاهای مهربان خالی است.

 

منتشر شده در روزنامه اعتماد – بهمن 1391

اشتراک این مطلب
  • اشتراک در Facebook
  • اشتراک در Twitter
  • اشتراک در Pinterest
  • اشتراک در Linkedin
https://ahmadipouya.com/wp-content/uploads/amour-movie.jpg 260 400 سعید احمدی پویا https://ahmadipouya.com/wp-content/uploads/final-logo.png سعید احمدی پویا2020-02-17 21:25:192020-03-18 21:30:05نقدی بر فیلم عشق | خانه‌ای بی‌هیولاهای مهربان
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 + 17 =

دسته‌ها

  • اشاره‌گر
    • بانکداری و پرداخت الکترونیک
    • فناوری اطلاعات
    • مدیریت کسب‌و‌کار
  • برداشت
    • تئاتر
    • فیلم
    • کتاب
  • دسته‌بندی نشده

آخرین عکس‌های اینستاگرام کسب و کاری

s.ahmadipouya

بررسی تفصیلی دغدغه‌ها و چالش‌های #شبکه_بانکی کشور در خصوص #هویت_دیجیتال و #احراز_هویت_غیرحضوری با حضور:
جناب آقای اینالویی
جناب آقای صدری
جناب آقای شاه‌گشتاسبی
و بنده
در مرکز فابا به میزبانی جناب آقای دکتر بختیاری.
از اینجا تماشا بفرمائید:
https://www.aparat.com/v/x2l3r@farhad285
@rostam_shahgoshtasbi
@bakhtiariihamed
@fabacenter
#احراز_هویت_دیجیتال
#احراز_هویت
#بانکداری_دیجیتال
در سلسله نشست‌های #احراز_هو در سلسله نشست‌های #احراز_هویت_دیجیتال به چالش‌های این موضوع در حوزه #بانکداری_الکترونیک و #تجارت_الکترونیکی خواهیم پرداخت و به صراحت  از دغدغه‌های صاحبان کسب‌وکار با رگولاتور سخن خواهیم گفت.
نشست در محیط اسکایپ برگزار می‌شود و بازپخش آن دوشنبه شب ساعت ۲۰ بر روی اینستاگرام #مرکز_فابا صورت خواهد پذیرفت.
«کوزه‌گر از کوزه شکسته آب م «کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد» ضرب‌المثلی است که نقل روز اهالی صنف فن‌آوری اطلاعات درباره انتخابات صنف است. سامانه انتخابات هیئت مدیره #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای (#نصر) در روز پنجشنبه 29 آبان، با چالش‌های عدیده‌ای روبرو شد و در ساعاتی از زمان مجاز اخذ رای، امکان رای‌دهی مهیا نگردید و #انتخابات تا ساعت 17روز شنبه اول آذرماه تمدید گردید. در این باره چند گزاره مهم قابل تامل می‌باشد.ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1794لازم به ذکر است که  این مطلب در صفحه اول روزنامه دنیای اقتصاد امروز مورخ 1399/09/01 منتشر شده است.
این هفته در خدمت دوست خوبم، این هفته در خدمت دوست خوبم، آرش سروری عزیز @arashsoruri هستم در اینستالایو.
چهارشنبه ۵ آذر ساعت ۱۹ فراموش نکنید.
منتظرتان هستیم. با مهر
و اما مطالبه صنفی هفتم.در حوزه کاری #مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای، چالش اطلاع‌رسانی وارتباط با اعضاء وعلاقمندان، یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از نمایندگان، فعالان و اعضای کمیسیون مشاوران است. ایجاد یک شبکه ارتباطی تعاملی گسترده که تمامی اعضاء حقیقی و مشاوران، بتوانند دغدغه‌های خود را مطرح کرده و از آن پاسخ بگیرند، یکی از مطالبات صنفی اعضای حقیقی و مشاوران است. اعضایی که تصور می‌کنند صدای‌شان در سازمان به گوش کسی نمی‌رسد.ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1787لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/28 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
بررسی و ارزیابی هفت چالش کبیره صنفی مشاوران و ارائه برنامه‌های پیشنهادی در خصوص چالش‌های مذکور در :
Moshaverannsr.ir
و اما #مطالبه_صنفی ششم #مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه_ای.در حوزه کاری مشاوران، چالش ارتقاء و به‌روزرسانی دانشی مشاوران، یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از مشاوران است و هر مشاوری سعی می‌کند با یافتن کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی در حوزه‌های تخصصی، سطح دانش تخصصی خود را به‌روز نگه دارد. از سوی دیگر، نیاز است مشاوران بر قوانین و مقررات حوزه تخصصی خود که مرتب در حال تغییر است، مسلط باشند. تمامی این دغدغه‌ها، یک چالش ذهنی دائمی برای مشاوران ایجاد کرده است و آن هم ارتقاء سطح دانش و سواد تخصصی است.ادامه در:
https://ahmadipouya.com/?p=1778لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/25 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
#پنجمین_مطالبه از  هفت #مطالبه_صنفی_کبیره_مشاوران!و اما #مطالبه_صنفی پنجم.در حوزه کاری مشاوران #سازمان_نظام_صنفی_رایانه‌ای ، چالش ارزش‌گذاری خدمات #مشاوران یکی از مواردی است که دغدغه بسیاری از مشاوران  است و در ابتدای مذاکرات کسب‌وکاری به جای آن که مشاوران بر تحلیل نیازمندی‌های سازمان کارفرما متمرکز شوند، عمده زمان خود را مصروف به چانه‌رنی با کارفرما و توجیه کیفیت خدمات ارائه شده به سازمان کارفرما  می‌کنند در حالی‌که در صورت وجود نظام تعرفه‌گذاری مشخص برای خدمات مشاوران، می‌توان به تمرکز یکپارچه مشاوران برای ارتقای کیفیت خدمات ارائه شده، امیدوار بود .ادامه در:https://ahmadipouya.com/?p=1768لازم به ذکر است که این مطلب در تاریخ 1399/08/24 در سایت ماهنامه پیوست منتشر شده است.
‏به نظرم توی هر موقعیتی که عنان احساس، قوه خرد را در چنگ می‌گیرد، تصویری که واکنش‌ها می‌سازند، خود خود آدم‌ها است. هر آن کس که بتواند براحساسش، مهار بزند و اجازه بدهد خرد حاکم بشود، شایسته رفاقت ابدی است. آقا این آدم‌ها را طلا بگیرید که درنا هستند در این زمانه بی‌های‌وهوی لال پرست... #نصر_فراگیر #هم_آفرینی_صنفی
Follow on Instagram

آخرین عکس‌های اینستاگرام هنری

saeed_pouya

The Heart of Sky... The Heart of Sky...
Purity... Purity...
Flight of hope... Flight of hope...
The last Hope... The last Hope...
Autumn Sonata... Autumn Sonata...
Weightlessness ... Weightlessness ...
The life goes on ... The life goes on ...
#identity #identity
Uninvited Guests ... Uninvited Guests ...
Follow on Instagram

عضویت در خبرنامه

برای دریافت آخرین مطالب سایت
Loading

آخرین مطالب برداشت

  • نقدی بر نمایش آناکارنینا | دعوت به یک دوئل در نیمه‌شبآبان 21, 1399 - 8:22 ب.ظ

      «عشق‌ورزیدن کافیست، آن‌گاه همه‌چیز لذت‌بخش است.» لئو تولستوی، دفترهای خاطرات، ۱۹۱۰ عشق، پیچیده­ترین مضمون بشری است که دستمایه داستان­های بسیاری شده است. آنا کارِنینا  رمانی است از لئو تولستوی، نویسندهٔ روسی که به عشق­ورزیدن از زاویه دیگر پرداخته است. از زاویه­ای که شاید عدم تعهد و پایبندی به خانواده و خیانت معنا شود؛ عشقی […]

  • نقدی بر نمایش بالاخره این زندگی مال کیه؟ | دشواری یک «حق انتخاب»آبان 21, 1399 - 8:16 ب.ظ

      «تصمیم گرفتم زنده نمونم» چالش نمایش «بالاخره این زندگی مال کیه؟» با این دیالوگ آغاز می‌شود. هریسون، استاد دانشگاه و مجسمه سازی است که در یک سانحه رانندگی، قطع نخاع شده است و از گردن به پایین فلج شده است. او که دیگر امیدی به بهبودی کامل ندارد، تصمیم می‌گیرد روند درمانش را متوقف […]

  • نقدی بر نمایش دولیتر در دو لیتر صلح | حیف حیفآبان 21, 1399 - 8:11 ب.ظ

      حیف، حیف… این مرثیه‌ای است که بازیگران زن نمایش «دولیتر در دو لیتر صلح» با صدای بلند فریاد می‌زنند و ضجه می‌زنند. مرثیه آدم‌هایی که زیر خاک خوابیدند و آنها زنده ماندند تا تقاص خون آن‌ها را پس بگیرند. پیروزی برای آن‌ها، در ریختن خون طرف مقابل تعریف شده است و تا خون دشمن […]

© کپی رایت – سعید احمدی‌پویا

نقدی بر فیلم یه حبه قند | یک حبه عشق… نقدی بر فیلم آرگو (Argo) | آرگو یا سفینه فضایی؟...
رفتن به بالا